سلام «بهـــــــــــار»
جهت مشاهده تصویر در اندازه اصلی ، اینجا کلیک کنید
وقتی در زمستان به سر می بری ، اما زوال و پایان آنرا حس میکنی و صدای پای «بهــــــــار» را میشنوی ، دیگر سرمای زمستان تحملش آسانتر میشود برایت و اصلاً وقتی خنکای بهار را تن نحیفت حس کرد ، شوق آن دیگر مجال عرض اندام به سرمای زمستان نمیدهد و روسیاهی می ماند برای زمستان با همه ی سفیدی اش...دیگر سخت نیست برایت تحملش ، اصلاً لذت بخش میشود! زمستان را میگویم ، رفتنش را و آمدن بهار را میگویم...
اصلاً اگر شوق آمدن «بهــــــــار» نبود ، چگونه میشد تحمل کرد ، چگونه میشد طاقت آورد سرمای سخت زمستان را ؟!
و چه لذت بخش است تجربه ی پایان زمستان و «آمدن بهـــــار»...چه لذتی دارد تجربه ی روزهای آخر زمستان...
لذت آمدن بهار یک طرف و لذت آماده شدن برای آن ، یک طرف...
آری «آماده شدن»...
زمستان «سرد» است و ما برای رهایی از آن «منتظر» آمدن بهاریم ، اما الان چه ؟! الان که هنوز زمستان است! در سرما بمانیم؟!
نه ! ما منتظر بهار هستیم ، اما در زمستان هم در سرما نمی مانیم ، خود را گرم میکنیم ، گرم نگه میداریم.تا بهار...
تا بهار فرا برسد و ...
آری ! ما به استقبال بهار میرویم و در زمستان دست روی دست نگذاشته و خود را برای آن ، برای بهار ، آماده میکنیم...
و اما «بهـــــــار»!
بهار زنده شدن است. روئیدن است... بهار است!
بهار برای همه است. همه ی خلایق... هر آنچه خلق شده ، نیازمند بهار است...نیازمند زنده شدن...
و تو ای بهار ، ما نیازمندیم...نیازمند به تو...که بیایی و رهایمان کنی از این زمستان.از این زمستانی که خودمان ساخته ایم آنرا.سرمایی که از خود چیزی ندارد و بودنش صرفاً بخاطر نبودن گرمی توست...
و این تویی که باید بیایی و با خنکای نسیمت ، حرارتی به قلب های منتظرانت بدهی و رهایشان کنی از سرما...
صدای پایت به گوش میرسد بهار...
سلام بر تو...
سلام بر تو ای «بهـــــــــار»...
"السلام علیک یا ربیع الأنام و نضره الأیام" 1
(سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگار)
- 1 - فرازی از زیارت امام زمان (عج)