مـَـهــدی یــــ85ـــار

دغدغه ی مهدی یاوری...

مـَـهــدی یــــ85ـــار

مـَـهــدی یــــ85ـــار

دغدغه ی مهدی یاوری...

« دغدغه ی مهدی یاوری »
پایگاهی با تمرکز بیشتر بر «شرایط ظهور»
و نه «نشانه های ظهور»...
و مهم ترین شرط ؛«مهدی یار» شدن...

نویسنده
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پوستر امام زمان» ثبت شده است

۲۵
مرداد


منعکس شده در:

عمارنامه

حرف تو

افسران



بی همگان به سر شود ، بی تو به سر ... بی تو به سر ؟! صبر کن شاعر ، دست بردار از شاعرانگی هایت... بی او هم دارد به سر می شود.نمی بینی مگر ؟! و اصلاً همه ی درد همین است ، همین جاست.همین جا که برایمان شب می شوند روزها ، بدون او...روشن می شود روزها بعد از شب ها ، بدون طلوع او.همینجا که دارد به سر می شود ، بی «او»

  • میلاد گودرزی
۲۱
اسفند


جهت مشاهده تصویر در اندازه اصلی ، اینجا کلیک کنید



منعکس شده در :


وقتی در زمستان به سر می بری ، اما زوال و پایان آنرا حس میکنی و صدای پای «بهــــــــار» را میشنوی ، دیگر سرمای زمستان تحملش آسانتر میشود برایت و اصلاً وقتی خنکای بهار را تن نحیفت حس کرد ، شوق آن دیگر مجال عرض اندام به سرمای زمستان نمیدهد و روسیاهی می ماند برای زمستان با همه ی سفیدی اش...دیگر سخت نیست برایت تحملش ، اصلاً لذت بخش میشود! زمستان را میگویم ، رفتنش را و آمدن بهار را میگویم...

  • میلاد گودرزی
۱۱
اسفند

جهت مشاهده تصویر در اندازه اصلی ، اینجا کلیک کنید


منعکس شده در :


 

می گویند یا دیده نمیشوی ، یا دیده میشوی و شناخته نه...

در هر حال فرقی به حال چشمان من نمیکند.در هر حال مشکل از چشم است.از چشم من.از من...

  • میلاد گودرزی
۰۲
بهمن





درس بزرگ امام شناسی از "امّ الائمة (س)" :

مَثَلُ الإمام مَثَلُ الکعبة إذ تُؤتی وَ لا تَأتی
امام همچون کعبه است که باید به سویش روند ،
 نه آنکه (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.






منعکس شده در :
فرهنگ نیوز
عمارنامه
بچه های قلم
حرف تو
افسران جوان جنگ نرم
  • میلاد گودرزی
۰۴
آذر

جهت مشاهده تصویر در اندازه اصلی ، اینجا کلیک کنید


"دفتر عشق
" را ورق می زنیم

ادامــــه مطــــلب را بخوانیـــــــد...



منعکس شده در :
افسران
حرف تو

  • میلاد گودرزی
۳۰
مهر
جهت مشاهده ی تصویر در اندازه ی اصلی ، اینجا کلیک کنید


"... قُلِ انتَضِروا اِنّا مُنتَظِرُون "

«...بگو منتظر بمانید ، ما هم منتظریم»
آیه 158 سوره انعام





میخواستم چند جمله ای درباره انتظار بنویسم ، یاد کتاب " انتظار ، مکتب اعتراض " دکتر شریعتی افتادم.
حیفم اومد گوشه ای از اعتراض این مکتب رو اینجا نیارم...

«...اساسا انتظار به معنای اعتراض است. انتظار به معنای «نه» گفتن است به آنچه که هست. اعتراض به وضع موجود و لحظه شماری برای یک انقلاب عظیم. اگر کسی به وضع موجود اعتراض ندارد، انتظار چه را می کشد ؟ اعتقاد به ظهور باید در شخص اثر مثبت داشته باشد. یعنی فرق باشد بین کسی که به مهدی اعتقاد دارد و کسی که اعتقاد ندارد. اگر تو، تفاوت احساس نکنی با کسی که به انتظار اعتقادی ندارد یکی هستی. دوران انتظار سرشار از مسئولیت است. دوران اعتقاد و عمل به آن است. این عمل است که ارزش دارد نه فکر. انتظار به این معناست که آقای مبارز، خانم مجاهد، اگر تو در راه آزادی مردم کشورت کوشش کردی، اگر در لحظه لحظه ی عمرت با رژیم های استبدادی و زورگو جنگیدی، اگر برای سربلندی و آزادی و آگاهی این ملت زجر کشیدی، شکنجه شدی، سختی کشیدی و حتی کشته شدی، بدان که زحمات تو بیهوده و ناقص و ابتر نخواهد ماند. حق با توست و زحمات تو در راه آزادی توده و خلق نیست و نابود نخواهد شد.

بالاخره کسی می آید که در همین دنیا زحمات تو را کامل می کند و آن را ادامه می دهد، تا پیروزی نهایی حاصل شود. اگر در کنج زندان لبانت را دوختند، شکنجه ات دادند و آتشت زدند، مطمئن باش که در این دنیا کسی می آید که انتقام تو را خواهد گرفت. با شمشیر علی و بیرق محمد، داد همه ی آزادی خواهان را از بیدادگران تاریخ خوهد گرفت و اول از همه همچون جد بزرگش علی...»


لطفاً منتظر بمانید...




و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره...



منعکس شده در:
و وبلاگ هایی از همسنگران عزیز...
  • میلاد گودرزی
۱۰
مهر
جهت مشاهده ی تصویر در اندازه ی اصلی ، اینجا کلیک کنید



مسلمان
! صدای زنگ قلبت رو بشنو...
انگار یکی هست که صدات میزنه
یکی هست که منتظر تماس توست

یکی هست که میگه "هل مِن ناصرٍ یَنصُرنی"








و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره...
  • میلاد گودرزی
۳۱
تیر

  اندازه اصلی تصویر ؛ دانلود


نان و پنیر سفره ی افطارم از شما
آه و نگاه و ضرب دل زارم از شما

آهنگ قلب بی رمق و هق هق گلو
العفو و آه و چشم گهربارم از شما

ماه خدا رسید و مَهَم پشت ابرها
پنهان شدی و غصّه و غم دارم از شما




وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...
  • میلاد گودرزی
۱۴
تیر

امشب خانه امام حسن عسگری (ع)، حال و هوای دیگری دارد. نوری غریب همه جا را فرا گرفته. حکیمه سراسیمه به سمت خانه می‌دود.
صدایی به گوش می‌رسد؛ انگار تمام ملائک بر آل محمد (ص) درود می‌فرستند. خانه بوی عطر دیگری می‌دهد. بوی عطر محمدی، عطر عاشقی، عطر یاس کبود فاطمه (س). اما نرگس آرام است. هیچ کس باور نمی‌کند او لحظاتی دیگر قائم اعظم را به جهان اسلام تقدیم خواهد کرد.
نرگس آرام و صبور زمزمه می‌کند « والعصر ان الانسان لفی خسر...»
همه چشم‌ها به نرگس دوخته شده، عصاره جهان هستی، با اوست. حکیمه دل‌نگران دست‌هایش را می‌گیرد و لحظاتی بعد عزیزی از تبار فرزندان زهرا (س) قدم بر خاک گذارد و در آغازین لحظه زندگی لب به سخن گشود. « سپاس خدای را که پروردگار عالمیان است و سلام و صلوات خدا بر محمد و خاندانش باد. ستمگران گمان بردند که حجت خدا نابودشدنی است، اگر به ما اجازه سخن گفتن داده می‌شد، شک و تردید مردم درباره ما از بین می‌رفت.»
صدای صلوات اهل خانه به آسمان بلند شد. امام حسن عسگری سر بر سجده نهاد و فرمود: «سپاس خدای را که مرا زنده نگه داشت تا فرزند و جانشین مرا به من نشان دهد.»
اشک شوق از چشمان نرگس جاری شد. آرامش بستر را تاب نیاورد؛ برخاست. مهدی (عج) را در آغوش گرفت و به صورت نورانی فرزند نگریست. کاش ام الائمه اینجا بود، کاش زینب (س)، منتقم آل محمد (ص) را می‌دید. کاش مهدی (عج) نیز چون حسین لحظه‌ای در آغوش رسول خدا (ص) آرام می‌گرفت.
آن شب ندائی از عرش برخاست. «بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین.»

undefined
  • میلاد گودرزی