مـَـهــدی یــــ85ـــار

دغدغه ی مهدی یاوری...

مـَـهــدی یــــ85ـــار

مـَـهــدی یــــ85ـــار

دغدغه ی مهدی یاوری...

« دغدغه ی مهدی یاوری »
پایگاهی با تمرکز بیشتر بر «شرایط ظهور»
و نه «نشانه های ظهور»...
و مهم ترین شرط ؛«مهدی یار» شدن...

نویسنده
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱۳ مطلب با موضوع «الی الحبیب» ثبت شده است

۱۰
مهر
جهت مشاهده ی تصویر در اندازه ی اصلی ، اینجا کلیک کنید



مسلمان
! صدای زنگ قلبت رو بشنو...
انگار یکی هست که صدات میزنه
یکی هست که منتظر تماس توست

یکی هست که میگه "هل مِن ناصرٍ یَنصُرنی"








و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره...
  • میلاد گودرزی
۳۱
تیر

  اندازه اصلی تصویر ؛ دانلود


نان و پنیر سفره ی افطارم از شما
آه و نگاه و ضرب دل زارم از شما

آهنگ قلب بی رمق و هق هق گلو
العفو و آه و چشم گهربارم از شما

ماه خدا رسید و مَهَم پشت ابرها
پنهان شدی و غصّه و غم دارم از شما




وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...
  • میلاد گودرزی
۱۴
تیر

امشب خانه امام حسن عسگری (ع)، حال و هوای دیگری دارد. نوری غریب همه جا را فرا گرفته. حکیمه سراسیمه به سمت خانه می‌دود.
صدایی به گوش می‌رسد؛ انگار تمام ملائک بر آل محمد (ص) درود می‌فرستند. خانه بوی عطر دیگری می‌دهد. بوی عطر محمدی، عطر عاشقی، عطر یاس کبود فاطمه (س). اما نرگس آرام است. هیچ کس باور نمی‌کند او لحظاتی دیگر قائم اعظم را به جهان اسلام تقدیم خواهد کرد.
نرگس آرام و صبور زمزمه می‌کند « والعصر ان الانسان لفی خسر...»
همه چشم‌ها به نرگس دوخته شده، عصاره جهان هستی، با اوست. حکیمه دل‌نگران دست‌هایش را می‌گیرد و لحظاتی بعد عزیزی از تبار فرزندان زهرا (س) قدم بر خاک گذارد و در آغازین لحظه زندگی لب به سخن گشود. « سپاس خدای را که پروردگار عالمیان است و سلام و صلوات خدا بر محمد و خاندانش باد. ستمگران گمان بردند که حجت خدا نابودشدنی است، اگر به ما اجازه سخن گفتن داده می‌شد، شک و تردید مردم درباره ما از بین می‌رفت.»
صدای صلوات اهل خانه به آسمان بلند شد. امام حسن عسگری سر بر سجده نهاد و فرمود: «سپاس خدای را که مرا زنده نگه داشت تا فرزند و جانشین مرا به من نشان دهد.»
اشک شوق از چشمان نرگس جاری شد. آرامش بستر را تاب نیاورد؛ برخاست. مهدی (عج) را در آغوش گرفت و به صورت نورانی فرزند نگریست. کاش ام الائمه اینجا بود، کاش زینب (س)، منتقم آل محمد (ص) را می‌دید. کاش مهدی (عج) نیز چون حسین لحظه‌ای در آغوش رسول خدا (ص) آرام می‌گرفت.
آن شب ندائی از عرش برخاست. «بقیه الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین.»

undefined
  • میلاد گودرزی