منعکس شده در :
"ان شاالله عاقبت بخیر بشی پسرم ، ان شاالله پیر بشی عزیزم..."
"وایسا وایسا ؛ مادر من ، عزیز من ؛ درست دعا کن خواهشاً ...
من میخوام تو جوونی عاقبت بخیر بشم...من میخوام..."
گفت و شنودشان این روزهای آخری از این دست بود...
انگار بال هایش درآمده بود و آماده بود برای پرواز.اما پاهایش بند بود.بند در دل.دل مادر...
برای پرواز فقط پاکندن از دل مادر و دل کندن مادر را کم داشت...