مـَـهــدی یــــ85ـــار

دغدغه ی مهدی یاوری...

مـَـهــدی یــــ85ـــار

مـَـهــدی یــــ85ـــار

دغدغه ی مهدی یاوری...

« دغدغه ی مهدی یاوری »
پایگاهی با تمرکز بیشتر بر «شرایط ظهور»
و نه «نشانه های ظهور»...
و مهم ترین شرط ؛«مهدی یار» شدن...

نویسنده
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۲۷
شهریور
جهت مشاهده ی تصویر در اندازه ی اصلی ، اینجا کلیک کنید


« احمــــــد » نام مقدس پیامبر اکرم ما در بین آسمانیان است.
« احمــــــد » نامی نهفته در نماز و قنوت و رکوع و سجود ماست.
« احمــــــد » معنا و مفهوم دین ماست.


خوکان شیطان صفت و شیطان پرست بدانند؛ اگر با «دین» ما در بیفتند ، با دنیای آنها در خواهیم افتاد.
اگر عزم تخریب دین ما و توهین به مقدسات ما را داشته باشند ، دنیایشان را بر سرشان خراب می کنیم.
این اخطاری برای شیطان است...






و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...




منعکس شده در :
عمارنامه
سایت نورالمهدی
و وبلاگ هایی از همسنگران عزیز...
  • میلاد گودرزی
۲۴
شهریور


منعکس شده در :
و وبلاگ هایی از همسنگران عزیز




و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره...

  • میلاد گودرزی
۱۷
شهریور
جهت مشاهده ی تصویر در اندازه ی اصلی ، اینجا کلیک کنید



مقاله ی " ما می گوییم «امام» خامنه ای " در ادامه ی مطلب

(حتماً ادامه ی مطلب را بخوانید)


منعکس شده در :
عمارنامه
سایت سید علی

و وبلاگ هایی از همسنگران عزیز...


«اثر برگزیده بخش تحلیل و یادداشت مسابقه وبلاگ نویسی سایت سید علی»
(لینک)

  • میلاد گودرزی
۲۸
مرداد

اندازه اصلی تصویر ؛ دانلود


در هوایت بى‏ قرارم روز و شب                                    سر ز پایت بر ندارم روز و شب

اى مهار عاشقان در دست تو                                       در میان این قطارم روز و شب

تا که بگشایم به قندت روزه‏ ام                                      تا قیامت روزه دارم روز و شب

چون ز خوان فضل روزه بشکنم                                   عید باشد روزگارم روز و شب

جان روز و جان شب اى جان تو                                   انتظارم، انتظارم روز و شب

تا بسالى نیستم موقوف عید                                           با مه تو عید دارم روز و شب

زآن شبى که وعده کردى روز وصل                              روز و شب را مى‏ شمارم روز و شب

بس که کشت مهر جانم تشنه است                                    ز ابر دیده اشک بارم روز و شب




وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...

  • میلاد گودرزی
۲۲
مرداد
جهت مشاهده ی تصویر در اندازه ی اصلی آ اینجا کلیک کنید


مقاله ی "دشمنی را فهمیده ایم" در ادامه مطلب

  • میلاد گودرزی
۳۱
تیر

  اندازه اصلی تصویر ؛ دانلود


نان و پنیر سفره ی افطارم از شما
آه و نگاه و ضرب دل زارم از شما

آهنگ قلب بی رمق و هق هق گلو
العفو و آه و چشم گهربارم از شما

ماه خدا رسید و مَهَم پشت ابرها
پنهان شدی و غصّه و غم دارم از شما




وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...
  • میلاد گودرزی
۲۹
تیر



  اندازه اصلی تصویر ؛ دانلود

وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...


  • میلاد گودرزی
۲۷
تیر




  اندازه اصلی تصویر ؛ دانلود


وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...


  • میلاد گودرزی
۲۵
تیر

این چند روزی که نبودم ، توفیق داشتم شرفیاب بشم مشهدالرضا (ع)

و نائب الزیاره همه دوستان باشم

قصد گفتن از حال و هوای حرم و گنبد و بارگاه و صحن و سرای حضرت رو ندارم ، چون نه گفتنیه و نه شنیدنی.باید رفت و حس کرد.لمس کرد.تجربه کرد.

فقط دوست دارم یکی از مطالبی رو که توی حال و هوای صحن و بارگاه آقا به ذهنم رسید ، بنویسم.اونم درباره آدماییه که اونجا بودن.آدمایی که توی هفت آسمون ستاره ای ندارند جز امام رئوفشون و توی آسمون هشتم همشون میشن ستاره های امامشون.ستاره های« آسمان هشتم ». ستاره هایی که گرد خورشید این آسمون میچرخند و می گردند و با کبوترای این آسمون توی عاشقی رقابت می کنند.آدم هایی که آهوی جان به ضمانت آبروی آسمانی امامشون آورده اند.آدم هایی که میگن عاشق امامشون هستن.عاشق اند.لحظه ای امامشون رو تنها نمی ذارن و صبح تا شب و شب تا صبح « گرد حرم می دوند ».

توی صحن که قدم میزدیم و از کنار این مردم گذر میکردیم یاد چند نسل قبلِ این مردم افتادم.همان هایی که وقتی امام رئوف برای اولین بار وارد این دیار میشد ، برای استقبالش رفته بودند. همون هایی که عاشقانه رفته بودند و مشتاق زیارت محبوبشان بودند.قافله امام آمد و خیل عظیم مردم عاشقی که جلوی امام را گرفتند و از او درخواست کردند که حدیثی آنها را میهمان کند.کجاوه ایستاد و پرده را کنار زدند و امام نمایان شد و مردم ساکت شدند و قلم به دست گرفتند که کلام امام را ثبت کنند.برایشان مهم است.کلام امام است.امام از پدرانش گفت و از پیامبر گفت و از جبرئیل. سلسله وار حدیثی زرّین از خداوند بزرگ نقل کرد که ای مردم خدایمان فرموده که « کلمة لا اله الا الله حصنی فمن خل حصنی امن من عذابی ؛ کلمه لا اله الا الله ، حصار محکم من است. هر کس داخل آن شد، از عذاب من ایمن خواهد بود » این را گفت و کاروان به راه افتاد.اما به دستور امام مجدداً ایستاد چرا که کلام امام هنوز تمام نشده.کلاس درس توحید برای مردم ناتمام مانده.باز پرده کنار رفت و امام فرمود :« بشرطها و انأ من شروطها  ؛ این مطلب شروطی دارد و من از شروط آنم ».کاروان حرکت کرد و رفت و مردم ماندند و این کلام امام.همه شان شنیدند و خیلی هایشان نوشتند ولی چند نفر از آنها توان درک این مفهوم را داشت و کلام امام را فهمید؟ شرط توحید چه بود؟ شرط توحید چیست؟

آری ! شرط ورود به حصار حصین الهی و در امان بودن، عبور از گذرگاه «ولایت» است. دژ مستحکم الهی زمانی خاصیت ایمنی خود را ایفا می کند که نگهبانی امین داشته باشد. نگهبانی که برگزیده صاحب آن باشد.معصوم باشد و عالم باشد.«امام» باشد.

امامشان همه این ها را گفت.در همان یک لحظه.در همان یک جمله « و انا من شروطها». گفت اگر خدا میخواهید باید مرا دریابید.امام زمانتان را.

 آن مردم عاشق امام شان بودند. محبت داشتند اما این کافی نبود.معرفتی نیاز بود که از این محبت به اطاعت از ولایت و امامت برسند، که امام بشناسند و امّتش بشوند. اما اینطور نشد.مردم نفهمیدند چه شنیده اند.چه نوشته اند. اگر فهمیده بودند یار امامشان میشدند.سرباز امامشان میشدند.اگر فهمیده بودند امامشان مجبور نمیشد جام زهر بنوشد و از روی اکراه خواسته طاغوت زمان را بپذیرد و نهایتاً هم از دست او جام زهر بنوشد و...اگر مردم فهمیده بودند و امام را درک میکردند و «امّت» او میشدند ، آنطور نمیشد.

آن مردم عاشق بودند اما انگار فقط عاشق بودند و این کافی نیست.

حالا چند قرنی گذشته و باز هم مردمانی از نسل همان مردم گرد این امام جمع شده اند. عاشق اند و واقعاً عاشق اند.عشقشان را ثابت کرده اند.با خودم فکر میکردم که اگر همین الان کجاوه امام رئوف می آمد بین همین مردم ، بین ما ، پرده را کنار می زد و از توحید میگفت و از شرط و شروطش ، ما میفهمیدیم؟ درک میکردیم؟ امام را درمی یافتیم؟

آن امام ، امام آن زمانه بوده که به میانشان میرفته از کنارشان گذر میکرده و برایشان حدیث میگفته. ماهم مردمان زمانه دیگری هستیم و امام زمانه دیگری.امامی که از کنارمان میگذرد و به قول خودش بر فرشهایمان قدم میگذارد و صد حیف که نمیبینیم او را. و این مشکل ماست. اما مسئله دیدن نیست.مسئله فهمیدن است.آیا ما «شرط توحید» را فهمیده ایم؟ درک کرده ایم؟به سراغ گذرگاه دژ الهی می رویم؟

آری! محبت لازم است اما کافی نیست. از خدا بخواهیم که ما را اهل درک و معرفت  «امام» بکند.مفهوم عمیقی است. درکلام همین امام رئوف آمده که درک آن  برای عقول مردم سخت است.ان شاءالله که خدا عنایتی کند و بتوانیم شرط و شروط موحد بودن را ادا کنیم. ان شاءالله که بتوانیم «مهدی یــــار» باشیم.

 اینایی که گفتم درد دلای خودم بود.خوشحال میشم درد دلای شما عزیزان رو هم در قالب« نظر »داشته باشم.

وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...

  • میلاد گودرزی
۱۷
تیر

شب نیمه شعبان بود ، با یکی از دوستان توی کوچه پس کوچه های شهر قدم می زدیم و از کنار طاق نصرت ها و آزین بندی ها و پارچه رنگی ها گذر میکردیم که این رفیقمون ناخودآگاه یه جمله ای گفت که معنای عمیقی توش نهفته بود. گفت « محرم شده ها !!! » با تعجب گفتم « چی شده؟! » . گفت « منظورم اینه که مث محرم که کوچه و خیابونا حال و هواش عوض میشه و رنگ و بوی محرم میگیره ، نیمه شعبان هم ... »

آره ! راست میگفت.شهرامون حال و هوای دیگه ای داره شبای نیمه شعبان.جنسش از جنس حال و هوای محرمه.غم و شادی های شهر تو این ایام از جنس غم و شادی های هیچ جای دنیا نیست.قشنگه... قشنگه و متأسفانه از کنار این قشنگی ها راحت عبور میکنیم!

یه عادت بدی که ماها داریم اینه که زشتی هارو نشر میدیم ولی از کنار زیبایی ها ساده میگذریم ، اگه یه عمل بد ، یه کار نادرست ، یه حرف ناصواب از یکی سربزنه ، اونو همه جا جار میزنیم ولی وقتی یه حرف و یه حرکت و یه عمل خوب و انسانی از یکی میبینیم اونو منتقل نمی کنیم ، نشر نمیدیم ، واسه هم تعریف نمیکنیم که مثلاً فلانی ، فلان جا ، فلان کار خوب ازش سر زد...

نمیدونم چرا!!! شاید بخاطر ذات ما آدم هاست که فطرتاً گرایش به خوبی ها داریم و درنتیجه از همه چیز انتظار خوبی و زیبایی داریم و خوبی ها برامون عادیه و وقتی بدی هارو میبینیم ، چون با ذاتمون در تضاده و برامون غیر عادیه ، واکنش نشون میدیم و اونو جار میزنیم.

ولی در کل انتقال و نشر خوبی ها و زیبایی نتایج مفید زیادی داره.یکی ش اینه که موجب تقویت روحیه و دلگرمی و امید میشه ، توی دنیایی که همش حرف از بدی هاست ، وقتی یه خبر از خوبی ها میشنویم ، توی روحیه مون تاثیر مثبت داره.یکی از فوایدش هم اینه که اون عمل پسندیده یا حرف صواب نشر پیدا میکنه و یه جورایی فرهنگ سازی میشه.

خلاصه به بهونه جشنای نیمه شعبان خواستم بگم که یه کم بیشتر به دور و برمون توجه کنیم و قدر نعمت هایی رو که داریم رو بیشتر بدونیم. جایی زندگی میکنیم که مردم اون هرساله توی یه ایام خاص حال و هوای شهر و دیار خودشون رو دگرگون میکنن و اصلاً به این بهونه حال و هوای خودشون رو ...

یه عده، از روزها قبل توی خیابونا و کوچه و پس کوچه ها ، روز و شب و نیمه شب مشغول کار و تکاپو اند که این روز بزرگ رو گرامی و بزرگ بدارن.حالا این ماییم و برخورد با این پدیده اجتماعی...

با یه دیدگاه میشه گفت که لازم نکرده سر و صدا کنید و جشن بگیرید و شیرینی و شربت بدید، خود امام زمان هم راضی نیست و از این حرفا ...

چرا؟ بخاطر اینکه مثلاً بخاطر ایستگاه صلواتی توی خیابون یه مقداری ترافیک درست شده و چند ثانیه ای وقتمون گرفته شده که یه لیوان شربت بخوریم.اما آیا واقعاً بحث یه لیوان شربته ؟؟؟ در اینکه باید طوری برنامه ریزی بشه که خدای ناکرده حقی ضایع نشه و خدای ناکرده با هدف انجام مستحب ، حرامی اتفاق نیفته ، که شکی نیست اما اینکه بیاییم و با این توصیفات اصل موضوع رو زیر سؤال ببریم و بخوایم این زبانه های شعله عشق عاشقا رو خاموش کنیم ، پسندیده نیست.

اما با یه دید زیبا و مثبت هم میشه اینجوری گفت که با یه جماعتی عاشق سر و کار داریم که هرساله کاملاً خودجوش و با نیروی محرک دلشون و نه هیچ عنصر خارجی دیگه ای ، جشن و سرور برپا میکنن.و نه فقط جشن...

یه کم دقیق تر بشیم! این مراسم ها فقط یه جشن بخاطر سالروز ولادت امام این جماعت نیست...بلکه یه جور تمرینه ، یه جور خوشامد گوییه.جمع شدن این جماعت دور هم و عرض خوشامد به امامشون چه معنایی داره ؟؟؟بله ! این یه تمرین و خودنمایی برای اون خوشامدگویی اصلیه.این یه مانور برای خداست که خدایا یه جماعتی پیدا شدن که دور هم جمع میشن و به امامشون خوشامد میگن ، این دور هم جمع شدن نمادین خیلی مهمه.این نمادی از همون انتظار اجتماعیه که باید باشه تا اون اتفاق خجسته بیفته...

اینا رو گفتم که خوبی ها رو گفته باشم ، گفتم که حواسمون به خوبی هامون باشه ، حواسمون به نعمت هامون باشه . میگن یه نفر که توی گل فروشی کار کنه ، بعد یه مدت دیگه بوی گل ها رو حس نمیکنه چون که غرق توی اون نعمت شده.ماهم از وقتی که چشم باز کردیم یه نعمت هایی رو داشتیم و یه جورایی برامون عادی شده و اصلاً حواسمون بهشون نیست. اصلاً حواسمون نیست که داریم جایی و با مردمی زندگی میکنیم که توی محرم سیاهپوش میشه و توی نیمه شعبان غرق شادی و شور. اینا همش نعمته و جای شکر داره ؛

الحمد لله الذی جعنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب وائمة المعصومین (ع)

به امید روزی که این جشن های خوشامدگویی رو در کنار صاحب این روز برگزار کنیم.

 

وجعلنا من خیر اعوانه و انصاره ...

 


  • میلاد گودرزی